پنل ارسال خبر
نسخه چاپی


"روستاآباد" کجا را آباد کرد؟

شش اپیزود از "نمایشگاه روستا و عشایر" در مصلی تهران

آب، راه‌، برق، اینترنت، مخابرات، سوخت، بهداشت ­ودرمان، آموزش از نیازهای جامعه عشایری و روستایی است و بدون فراهم کردن اینها آبادانی­ ایجاد نخواهد شد.

علیرضا رحیمی ـ اپیزود اول: در دوردست­، در دلِ كوه­ هایی که زیرِ درخششِ آفتاب، هاله ­اي به رنگِ نیلی به خود گرفته­ بودند، ابرهاي پنبه­ اي شکل، بر فراز آسمانی نیلگون، چشم­ اندازی به ­غایت زيبا که همچون كارت­ پستالی در مقابلِ ديدگانِ گسترانیده شده بود، به تصویر کشیده بودند. صدایِ نی­لبکِ چوپان، همنوا با بع ­بعِ گوسفندان و عوعوِ سگ­ ها، گوش ­ها را نوازش می­ کرد. چند بره ­سیاه­­ و­سفید، زانوهاشونو روی زمین گذاشته بودند و از پستانِ مادراشون، شیر می­ خورند. چندتا بز که از درخت بالا رفته بودند، با برگ­­ ها وداع می­ کردند و الاغی هم داشت یونجه ­ها را می­ فهمید.

هادی با شور و شوقِ قابلِ وصفی، تولیداتش ­رو که در گوشه ­ای از سیاه ­چادر بر رویِ هم انباشته شده بود، آماده می­ کرد تا برای حضور در نمایشگاهِ "روستا و عشایر" در مصلیِ تهران، بارِ سفر ببنده. هادی از عشایرِ طایفه هلوسعد ایل بختیاری شهرستان اردل بود که مجبور شده بود گلۀ دام رو به پدرش بسپاره و راهی تهران بشه و محصولاتی که در طولِ سال با خانواده­ تولید کرده بودند رو بفروشه تا هم هزینه­ هایِ دامداری ­رو جبران کنه و هم درآمدی برای گذرانِ زندگی خودش و خانواده­ تامین کنه. در طولِ برگزاری نمایشگاه، پدرِ هادی چندین ­بار تماس گرفته بود که زودتر برگرد و به دامت رسیدگی کن. پدر هادی خودش دام داشت و رسیدگی به دوتا گله، براش سخت شده ­بود.

 

 

اپیزود دوم – در تقویمِ کشور، 15مهرماه، به ­عنوان "روزِ روستا و عشایر" نامگذاری شده و به­ بهانه این ­روز، امسال یک رویدادِ ملیِ نمایشگاهی از 12 تا 18 مهرماه در مصلیِ بزرگ تهران برپا شد که اسمش ­رو گذاشتند "روستاآباد". برگزارکنندگان، 1200غرفه در شبستان ­های مصلی­ راه ­اندازی کردند تا عشایر و روستاییان تولیداتشون رو بدون واسطه به­ مردم بفروشند. انواع محصولات لبنی، از پنیر و ماست و دوغ و روغن­ حیوانی و کشک و قره ­قوروت گرفته تا عسل و خرما و میوه و گیاه­­ دارویی و نان و آش و غذاهایِ محلی و صنایع ­دستی و سایر دست‌ ساخته‌ها و دست ­بافته­ های عشایر و روستایی در معرض فروش گذاشته شد. نمایشگاه با استقبال خوب مردم تهران همراه شد و در طولِ برگزاری، جمعیت زیادی دائم از درهای ورودی و پله­ های آبشاری مصلی پایین و بالا می ­رفتند، حتی در بعضی از ساعات، حرکت در بین جمعیت دشوار می ­شد. به جرات میشه گفت مصلیِ تهران در کمتر زمانی این تراکم از جمعیت ­رو در یک رویدادِ نمایشگاهی به ­خود دیده بود. این ­طور که برگزارکنندگان گفتند، دومیلیون نفر از نمایشگاه بازدید کردند.

 

اپیزود سوم – دورتادورِ آب­نما و حوض مربع­ شکلِ حیاتِ مصلی، حدودِ 50 سیاه­ چادر و آلاچیق برپاشده بود و این سازه­ هایِ مسکونی عشایر، مثل دوره ­های قبل، چراغِ نمایشگاه شده بودند. مردم با شور و نشاط، گِرداگِرد این چادرها می­ چرخیدند و نان و آش و شیرینی و غذاهای محلی می ­خوردند و به فراخور نیازشون، خرید هم می­ کردند. تو دست­ اغلب بازدیدکنندگان، تولیدات عشایر و روستایی را می­ دیدی که از محوطه نمایشگاه بیرون می ­بردند.

عشایری با لباس‌هایِ متنوع و رنگارنگِ قومی که به تن داشتند، فرهنگِ ایل و طایفه خودشون را به مردم پایتخت معرفی می­ کردند. گروه­ هایِ موسیقیِ محلی، هنرهای آئینی منطقه خودشون رو اجرا می ­کردند و فضایی با نشاط برای خانواده ­ها فراهم شده بود. یک ایرانِ کوچک و رنگارنگ در تهران برپا شده بود و بازدیدکنندگان که عموما به ­صورت خانوادگی در نمایشگاه حضور پیدا می­ کردند با زبان، پوشاک، فرهنگ و آداب و رسوم ایلات و عشایر مناطق مختلف کشور، آشنا می­ شدند. خبرنگارها و نماینده­ های رسانه­ های جمعی و رسانه ­های غیرجمعی که خوراک خبری جذابی برای تولید محتوا پیدا کرده بودند، در گوشه و کنار نمایشگاه، در تکاپو بودند. حضور عکاس ­ها و فیلمبردارها و اکیپ­ های پخش زنده رادیویی، پررنگ­ تر از سایر بخش ­های رسان ه­ای بود.

 

اپیزود چهارم – خانمی که با پوشش محلی، صنایع ­دستی عشایر رو می ­فروخت و از فروش محصولاتش رضایت داشت، ­گفت: "زنان عشایری و روستایی استعدادهای زیادی برای تولید صنایع ­دستی دارند اما امکانات مالی که بتونند به­ صورت انبوه تولید کنند و از طرفی خیالشون هم برای فروش راحت باشه رو ندارند. چندسال پیش کارگاه تولید صنایع ­دستی تو شهرستان نقده راه ­اندازی کردم و تعدادی از زنان هنرمند عشایری رو به کار گرفتم تا هم براشون شغل و درآمد ایجاد کنم و هم صنایع­ دستی شهرمون­ رو معرفی کنم. یکی از کارهایی که برای حمایت از عشایر میشه انجام داد برگزاری همین نمایشگاه ­­های عرضه مستقیم تولیدات هست." این خانم کارآفرین  انتقادی هم از نام نمایشگاه کرد و گفت: "اول اینکه اینجا هم عشایر حضور دارند و هم روستاییان، بنابراین بهتر بود به­ جای "روستاآباد" عنوانی انتخاب می­ شد که هردو قشر را شامل بشه. و دوم اینکه آب، راه‌، برق، اینترنت، مخابرات، سوخت، بهداشت ­ودرمان، آموزش و... از نیازهای جامعه عشایری هست و بدون فراهم کردن اینها آبادانی غیرممکنه و هرچقدر هم نمایشگاه برگزار کنیم هیچ آبادانی­ ای ایجاد نخواهد شد."

 

اپیزود پنجم – روزِ پایانی نمایشگاه، مثلِ شش روزِ قبل، مصلیِ تهران مملو از جمعیت بود. عصرِ اون روز، شرکت­ کننده­ های روستایی و عشایری که می ­شد رضایتِ توام با خستگی رو در چهره ­هاشون دید، کم­ کم وسایلشون رو جمع می­ کردند تا راهیِ خونه ­هاشون بشند. ساعت 10 شب شده بود و مردم هنوز در نمایشگاه خرید می­ کردند. از هادی که داشت به مشتری ­ها عسل و روغن حیوانی می فروخت، پرسیدم نمایشگاه چطور بود؟ تونستی تولیداتت رو بفروشی؟ دستشو به آسمان بلند کرد و گفت؛ خدارو شکر.

"روستاآباد" یا "پنجمین نمایشگاه توانمندی ­های روستاییان و عشایر" با همه نقاط ضعف و قوتش برگزار شد. این نمایشگاه چهار دوره­ قبل در نمایشگاه بین ­المللی تهران برگزار شده بود و این اولین باری بود که در مصلیِ تهران برگزا می­ شد. حالا که یک ماهی از برگزاری نمایشگاه گذشته، بد نیست از نامِ نمایشگاه وام بگیریم و ازخودمون بپرسیم "روستا آباد" در مصلیِ تهران، کجارو آباد کرد؟ بدون تردید، برگزاری نمایشگاه ­هایی از این دست، برای فروشِ بدون واسطه تولیدات عشایر و روستاییان زحمت­کش ضروریه، اما قطعا همه ظرفیت ­های این مجموعه بزرگ تولیدی کشور رو نمیشه در یک نمایشگاه ارائه داد و چه بسا عشایر و روستاییانی که نتونستند تو این نمایشگاه شرکت کنند و کسانی که روستایی و عشایر نبودند و در نمایشگاه حضور داشتند.

 

اپیزود ششم– آرامش بی­داد می­ کرد، حتی عوعو  سگ ­ها هم سکوتِ این آرامش ­رو نمی­­ شکست. در یکی از پستی‌ و بلندی‌ها، صدایِ نی­لبک و بع­ بعِ گوسفندان همنوا با زمزمه‌ای حُزن‌انگیز از شعری محلی در دلِ کوه ودشت پیچیده بود. تازه کوچ تمام شده بود و عشایر برای حضورِ تقریبا شش ماهه، در قشلاق مستقر شده بودند. هادی که مثلِ همیشه صبحِ زود از خواب بیدار شده بود، بعد از خوردن صبحانه در کنارِ خانواده، شال‌و‌کلاه کرد و به همراه گله دام راهی آن­ سوی کوه ­ها شد و در زیرِ نورِ ملایمِ خورشید، ردی از گردوغبار، در هوا جاری شد. در اینجا عشایر به زندگی معنای دیگری بخشیدند. در اینجا، دور از رنگ ­و­لعاب زندگی در شهر، میشه نفس عمیقی كشید و ریه­ ها را از هوای پاک پروخالی كرد. در اینجا زنان و مردان و همه افراد ایل از طلوع صبح تا شب مشغول كار و تولیدند، مردان و زنانی که میانه چندانی با زندگی در خانه ­های آجری ندارند و با کوچ خو گرفته ­اند؛ که دنیا محلی برای قرار نیست.

هوا دیگه داشت گرگ ­و­میش می ­شد و گرمیِ ملایمِ روز، رو به ­سردی می­­ رفت. مردی سوار بر اسب‌ با یک بغل علف به­ همراه گوسفندها که سراشونو به زیر انداخته بودند، نم­ نمک وارد یورت ­شدند. هیاهویی از هی­ هیِ چوپان و بع‌بعِ بره‌ها که انتظارِ مادراشونو می‌کشیدند، برپا شده بود و صدایِ نی­لبکِ چوپان که در دلِ کوه­ ها پیچیده بود، گوش ­هارو نوازش می­ کرد.

 

اپیزود به فرانسوی (épisode): در هنرهای نمایشی، به نمایش‌های کوتاه و مستقل از هم که دارای عنوان واحدی هستند و ارتباط معنایی و مضمونی با یکدیگر دارند، اپیزود گفته می شود.

یورت: جا و مکان و مسکن و منزل. محل خیمه و خرگاه. زمینی که صحرانشینان خیمه­ های خود را در آنجا می­ زنند. مجموع چادرهای قبیله. مکان وسیع و فراخ. چراگاه ایلات و عشایر.

  • تاریخ درج خبر : دوشنبه ١٥ آبان ١٤٠٢ - ١١:١٦
  • /
  • ارسال به دوست
  • نسخه چاپي
نظرات بینندگان
کاربر مهمان
1402/08/16 8:11
0
0
سلام.خداقوت .بسیار عالی
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: